-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 14:09
سبکتر شدم از .. می دانی ؟ دوستت دارم داشتم می دارم خواهم داشت آدم را سبکتر می کند می دانستی ؟! ..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 10:32
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست . صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست ..
-
احساساتم گم شده ..
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 10:53
مدتهاست ننوشتم . خیلی وقت میشه . مدتهاست گریه نکردم . نه اینکه خوشحالم . به طرز مضحکی سعی می کنم دنباله روزمرگی و بگیرم و از هر چی منو از درون آزار میده فرار کنم . اما نمی تونم . تموم اندوه های روزانه که صبحها گوشه و کنار زندگی چالشون می کنم ، شبها از مخفیگاهشون بیرون میآن و با صدای بلند قهقهه میزنن . سردمه، اندوه و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 12:54
هزار بار از حوالی گریه گذشتم یک بار هم نپرسیدی زیر این همه باران چه می کنی ؟ ! .. حالا هی دنبال خودم می گردم می گردم هی دنبال خودم ..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 آبانماه سال 1389 13:59
.. من چیزی برای هراس ندارم وقتی رد پاهای تو تا اتاق اضطراب من امتداد مییابد . کسی که از دلاشوبه ی ظلمت می هراسانی گیسبریدهای است که سهمش از عبور فصلها تنها هاشورهای درهم و سیاه است ..
-
دلم
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 08:32
زندگی به اندازه کافی آزار میده از بیرون ، تو دیگه از درون بهش کمک نکن ! ..
-
!
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 15:21
فریاد آتش را وقتی درخت می شنود که خشکیده است ..
-
شاید ..
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 09:33
من در پی آن نیستم که خوب را از بد و خالص را از ناخالص جدا سازم می دانم که این دو همواره قدری به هم آمیخته اند من فرشته نیستم ، چون شما .. ..
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مردادماه سال 1389 16:49
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى (سوره طه آیه ۱۲۶ ) مىفرماید همان طور که نشانههاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردى امروز همان گونه فراموش مىشوى. ..
-
TesT
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 16:22
چشام می سوزه از : آفتاب □ خواب □ ندیدنت □
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 10:34
اگر دل دلیل است ، آورده ایم ! ..
-
شوری نمناک
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 12:02
مثل ِ بلاتکلیفی هاج و و ا ج تو گشادی چ ش ام پل ک بر هم زنم زبان بر لب ..
-
ساده .. نزدیک
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 08:32
توی اداره از پنجره صدای خنده دختربچه های شاد را می شنوم و شاد می شوم . ..
-
باز که .. !
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 09:24
از طالع تلخت قهر کرده ای آیا ؟ هی بوده های بی دلیل حقایق ِ تلخ ِ دشوار ِ ناروا دوستتان ندارم ! ..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 09:36
خوابم میآد هیچوقت نشد بهار را ببینم .. تا میآم بیدار شم ، تابستان شده . ..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 10:57
به خودم اجازه میدم هر چقدر که بخوام دلم برات تنگ شه اینقدر که عاشق ترت میشم . ..
-
ب مثل ..
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 10:16
من بهار می شوم ، تو تنم را پر از شکوفه کن . ..
-
زنده ام ..
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 11:13
صدای قلبم نیست صدای پای توست که در سینه ام می دوی .. ..
-
قلبم را چون گوشی .. !
شنبه 1 اسفندماه سال 1388 09:37
شال گردن و دوست دارم نه اینکه گرمم می کنه کافیه یه دور ، دور صورتم بپیچم هی حرف بزنم و حرف هیچکس نمی بینه گوشی هست که خوب می شنوه ! ..
-
بالای چـاه
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 16:07
نه عقل ، نه امید ، نه عشق .. من و نگاهم ایستاده ایم هنوز .. ..
-
..
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 11:48
جای آشفته نخواب تا خواب آشفته نبینی .. ..
-
نم نم
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 12:55
حال من خوب است ! لیوان چای و گذاشتم خنک شه . پنجره اتاق و تا آخر باز کردم . منتظر بارونم ..
-
هــی ..
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 09:29
بله خب ! وقتی آواز جغد زیبا باشه بلبل بیکاره ! ..
-
یلدا و تفألی به حافظ
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 11:55
جـمالـت آفـتـــاب هــــر نـظـر بــاد ز خوبـی روی خوبت خـوبتر بـاد همـای زلف شـاهین شـهپـرت را دل شـاهـان عـالـم زیـر پــر بـاد کسـی کـو بسته زلفت نـبـاشــد چو زلفت در هم و زیر و زبر بـاد دلـی کـو عـاشـق رویـت نبـاشـد همیشه غرقه در خون جگر بـاد بتـا چـون غمـزه ات نـاوک فشانـد دل مجروح من پیشش سپربـاد چـو لعل شکرینت...
-
ز ل ز ل ه
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 16:36
ت و ی اداره نشستم و منتظرم که ساعت کاری تموم شه برم . زول می زنم به تابلوهای روبروم که از یک زاویه نشون م ی دن : . A R G-E-BAM Before Earthquake و ARG-E-BAM A fter Earthquake . به یاد چیزهایی که ساختم و خراب شد می افتم . چشامو می بندم ، مثل راه رفت ن روی لبه دیوار بلند و باریکی م ی مونه ، باید حواسم جمع باشه که پام...
-
!
یکشنبه 24 آبانماه سال 1388 09:02
کلیدها به همان راحتی که در را باز می کنن ، قفل هم می کنن . ..
-
می روم ... !
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 13:09
فکر می کنی چقدر باید از رفتن کسی بگذرد تا بفهمی آدمها دلخوشی های ساده کوچکی را از هم دریغ می کنند و همین ساده ترین ها بهانه می شود برای رفتن ، دلیل نماندن . دختر قلبش را توی دستهایش گرفته و در کوچه های ابتدای این پاییز می دود ... ..
-
)-:
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 14:17
اینجا اداره است . یک عنکبوت زرد و سیاه شش پا روی کاغذهایم راه می رود ، و من مدتهاست نگاهش می کنم .. ..
-
ساقی !
شنبه 31 مردادماه سال 1388 08:32
جام به من میدهی لبریز بده تو خود می دانی از نیم کاسه بیزارم ..
-
(- ؛
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1388 16:04
" عزیز دلمی دل انگیز ، اگه این شرکت دست و بالم و نبسته بود " ..