هزار بار
از حوالی گریه گذشتم
یک بار هم نپرسیدی
زیر این همه باران
چه می کنی ؟ !
..
حالا
هی دنبال خودم می گردم
می گردم هی دنبال خودم
..
فکر می کنی چقدر باید از رفتن کسی بگذرد تا بفهمی آدمها دلخوشی های ساده کوچکی را از هم دریغ می کنند و همین ساده ترین ها بهانه می شود برای رفتن ، دلیل نماندن .
دختر قلبش را توی دستهایش گرفته
و در کوچه های ابتدای این پاییز می دود
...
..
امشب
ساعت نمیدانم چند است
اما کسی دست برده توی سینهام
تا چیزی را
تا چیزی را از تپیدن باز بدارد !
..