" نوار قلب ، عکس و اکو چیزیو نشون نمیده . قلب شما سالم سالمه "
اینها رو دکتر متخصص قلب گفته بود .
.
اما حالا هر روز بیشتر از قبل درد داره / م . هر روز بیشتر از قبل حرف داره / م .
نوار قلب ، عکس و اکو حرفهای تلمبارشده ای که سالها روی قلبش /م سنگینی میکنه و نشون نمی ده.
.
و من هنوز نمی دانم ، شاید بتوان نوشت ، آنچه را که نمی توان گفت !
..
زندگی من بی هیچ کم و بیشی این گونه است :
شانه هایی به نرمی چرخیده در حرکتی برای جا خالی دادن .
..
تو تنها کسی هستی که می شناسم ، با همه مشکلاتی که داری ، همیشه شادی و شادی را به من می بخشی . می دانم به من عشق می ورزی اما پنهان می کنی و نمیدانی که میدانم. و من به شادی حضورت ، عشق و بودنت نیازمندم و میدانم که نمیدانی .
میشود با هم بود ، به راحتی یک دیوانگی ، اما در راه پیوند قدم نمی گذارم به سختی لمس تپشهای قلبم قبل از شنیدن « خوب نیست »
دیگر چه می توانم کرد ؟ وقتی تقدیر اینچنین است .
تو اما باز می توانی روی دیوار من خاطره بنویسی !
..
پر از حرف و لبریز تمنا می خوابانم بیداری ام را . بار اولم نیست و می دانم بار آخرم نخواهد بود.
اما خوابهای آرامش ، دل و دستم را به علاقه دعوت نمیکند . این را گودی زیر چشمانم گواهی میدهد .
عقل را دوست ندارم ، او خیلی از مرگ تقلید می کند . دیوانگی را ترجیح می دهم .
منظورم از دیوانگی ، نقصی نیست که راهی تیمارستانم می کند . شوقی است که مرا به رقص وا میدارد .
.:کریستین بوبن:.