چهـــره ای دیـگـــر

در جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد ، همه مطمئن اند که دیوانه نیستند .

چهـــره ای دیـگـــر

در جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد ، همه مطمئن اند که دیوانه نیستند .

بالای چـاه

نه عقل ، نه امید ، نه عشق ..  

من و نگاهم 

ایستاده ایم 

هنوز  ..

..   

 

هــی ..

بله خب !   

وقتی آواز جغد زیبا باشه بلبل بیکاره !   

..

ز ل ز ل ه

توی اداره نشستم و منتظرم که ساعت کاری تموم شه برم .  

زول می زنم به تابلوهای روبروم که از یک زاویه نشون می دن  :    

.

ARG-E-BAM  

Before Earthquake  

و   

ARG-E-BAM 

After Earthquake   

. 

به یاد چیزهایی که ساختم و خراب شد می افتم .  

چشامو می بندم ، مثل راه رفتن روی لبه دیوار بلند و باریکی می مونه ، باید حواسم جمع باشه که پام نلغزه ، تا پرت نشم ، تا فرو نرم تو اندوه  ..  

..

)-:

اینجا اداره است . 

یک عنکبوت زرد و سیاه شش پا روی کاغذهایم راه می رود ، 

و من مدتهاست نگاهش می کنم ..  

 

..

جورچین

راست 

آسمانم ، شاخه درخت گردو و گاهی کلاغ بازیگوش  

چپ

عادتم ، خواب و تو با موهای کوتاه و پیراهن آبی

بالا

نگاهم ، سقف و رویاهای ناتمام

پایین  

بالشم ، ساعت و زمین !

..

باید عادت کرد ، به چیزى عادت نکرد !

نشست . با ترس و تردید  

۲۵سال با موهایی بلند تا زیر کمر 

و حالا ذول زده به آینه و منتظر 

موهایی کوتاه تا زیر گردن 

 

پرسید : می خوای ببافمش تا ببریش ؟

گفت : نه !

 

..

عاقلان نقطه پرگار وجودند ؟؟!!

انداختم توی چاه ، هنوز هم نتونستن درش بیارن ..  

.

جایی که عقل تموم میشه ، امید آغاز میشه

و اما عشق ..  

 

..

اگر یافتند ، یافته می شوند ..

در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود ،‌ 

کلماتی که پاره های بودن آدمی اند ..  *

.

ماه بالای سرم

چشم بود و اشک ، شاید شوق  

دل بود و تمنا ، شاید عشق  

من اما نبودم  

 در پایان هیچ نبود ، کلمه نبود .    

 

   

* بخشی از نوشته های دکتر شریعتی  

 

 

..

آنچه یافت می نشود ، آنم آرزوست ..

درخت پر بار خرمالو ، خوراک کلاغ ها .. باغبان پیر لنگ به تماشا  

مزرعه ملخ خورده  .. مترسک نشسته در کنار  

دریا آبی و آرام ، کوسه ماهی سرمست به گردش .. تن ها تشنه در تمنا     

.. 

 

و تو می دانی  

من  

جای حروف افتاده این کلمات ترسیده چه بنویسم ؟!  

 

..

شباهت بودنمان

بیدار می شوم . با بوی نان تازه و فریاد : نون خُشکیه !

موهامو دو گیس می بافم . با چه حجمی زندگی کردم که حالا جولان برات بازه ؟!  

 

..