سلام وقتی کلمات در کاغذ و یا هر جایی میلغزند ترسی در کار نیست اتفاقا ترس فرار کرده است و جسارت پیدا شده است که نوشتن آغاز شده است اما جالب اینجاست که برای این کلمات فرار کرده چیزی به ذهنم نرسید فکر کردم اما نشد. یعنی به ذهنم خیلی کلمات هجوم آوردند اما جایشان اینجا نبود اما میدانم که جای این سه نقطه ها هر چه قرار است جایگزین شود تاریکی ؛سیاهی ،و نابودی و مرگ نیست !هر چه هست کمی صبر کردن است کم امید بستن است .چه بسا اگر قرار بر نابودی بود این همه مزرعه ی ملخ خورده که دوباره بارور شدند و چه دریاهای ژرفی که آغوشش همیشه برای تن های تشنه باز است و ... چند جا هم خواستم از ... استفاده کنم اما دیدم این هم ترس میشود !! برایم جالب بود مطلبتون خیلی، لینک های روزانتون هم مفیدند ممنونم . پر حرفی کردم ببخشید موفق باشید و شاد خانم فرانک
در ابتدا تبریک به خطر وبلگ زیبات و اینکه چرا تاسف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا بوی عشق بگیری و اعتراض در واژه نه تو را در اینه های کوچک هر روزه ی زنان ساده می گذارم تا هر بامداد دیده شوی هر جا در هر کس ترا در انحناهای آرام و تند تحریر ها ایرانی خواهم نشاند تحریر های مخملی صدای بنان از گلوی شجریان تا شنیده شوی هر صبح و عصر در خانه ها تکسی ها باغ ها همه جا تو را در گلدان کوچکمان بر ایوان خواهم کاشت ترا در چشم های همیشه بیدار خواهم کاشت تو میهن منی عشق یعنی میهن تو را در ایران نه ! ایران را در تو خواهم نگاشت
وقتی دختر کوچولوی زندگیت الان بزرگ شده و یه روزی حتما میاد که میشی سایه، جا خالیای زندگی پر میشن اما روز عدم خدا کنه رد پات آبروتو نبره چون دیگه جزرو مدی نیست که بگی ممکنه پاک بشه!!!!! صبح یلدای زندگیت پر نور تر باد
زندگیم چیزی شبیه دریا و کوسه هایش می باشد
شاید هیچ
شاید مرگ
شاید احساس
شاید بیگانه
شاید هیچ
زیبا بود
شاید چیزی برای پوشش احساس
وقتی که آرامشت هم دروغ می گوید
و باز می پرسی از خودت
رنگ بی رنگی کجاست؟؟؟
... گویای همه چیز هست !
سکوت سرشار از ناگفته هاست...
سلام
وقتی کلمات در کاغذ و یا هر جایی میلغزند ترسی در کار نیست اتفاقا ترس فرار کرده است و جسارت پیدا شده است که نوشتن آغاز شده است
اما جالب اینجاست که برای این کلمات فرار کرده چیزی به ذهنم نرسید فکر کردم اما نشد. یعنی به ذهنم خیلی کلمات هجوم آوردند اما جایشان اینجا نبود اما میدانم که جای این سه نقطه ها هر چه قرار است جایگزین شود تاریکی ؛سیاهی ،و نابودی و مرگ نیست !هر چه هست کمی صبر کردن است کم امید بستن است .چه بسا اگر قرار بر نابودی بود این همه مزرعه ی ملخ خورده که دوباره بارور شدند و چه دریاهای ژرفی که آغوشش همیشه برای تن های تشنه باز است و ...
چند جا هم خواستم از ... استفاده کنم اما دیدم این هم ترس میشود !!
برایم جالب بود مطلبتون خیلی، لینک های روزانتون هم مفیدند ممنونم .
پر حرفی کردم ببخشید موفق باشید و شاد خانم فرانک
در ابتدا تبریک به خطر وبلگ زیبات
و اینکه چرا تاسف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا بوی عشق بگیری
و اعتراض
در واژه نه
تو را در اینه های کوچک هر روزه ی زنان ساده می گذارم
تا
هر بامداد دیده شوی هر جا در هر کس
ترا
در انحناهای آرام و تند تحریر ها ایرانی خواهم نشاند
تحریر های مخملی صدای بنان از گلوی شجریان تا شنیده شوی
هر صبح و عصر در خانه ها تکسی ها باغ ها همه جا
تو را در گلدان کوچکمان بر ایوان خواهم کاشت
ترا
در چشم های همیشه بیدار خواهم کاشت
تو میهن منی عشق یعنی میهن
تو را در ایران نه ! ایران را در تو خواهم نگاشت
سلام
من هستم
ولی به دلایلی فعلا آپ نمی کنم
سیاه می نویسید ها ؟!!!۱
نه، نمى دانم!
تلخ کنی دهان من ، قند به این و آن دهی ....
سلام
سعی کن چیزی ننویسی ! خیلی دهشتناک میشه ! :(
قشنگ و گرم بود نوشتت.
چرا از اسم حقیقی من میپرسید ؟
چرا فکر کردید این اسم من نیست ؟
گاهی نگفتن بهتر است
وقتی دختر کوچولوی زندگیت الان بزرگ شده و یه روزی حتما میاد که میشی سایه، جا خالیای زندگی پر میشن اما روز عدم خدا کنه رد پات آبروتو نبره چون دیگه جزرو مدی نیست که بگی ممکنه پاک بشه!!!!!
صبح یلدای زندگیت پر نور تر باد
نیمروز
بنویس من و آنقدر از رویش به تکرار بنویس تا دیگر معنای تکرار ندهد