زلفت چو افشان میکنی ما را پریشان می کنی ...... زیبا بود ....کوتاه و با احساس...فریدونمشیری یه کتاب داره به نام لحظه ها و احساس کتاب بدی نیست؟دیدی؟ من هم از اون افرادی هستم که عکس رو بدون دست کاری دوس دارم و هدفم از عکاسی هم ثبت واقعیت و زیباییهاست ....ممنون از نظرت....رشته درسیتون چیه؟درس خوندین؟شما عکاسی کار نمی کنین؟
نوشته هات برام همیشه یک جوری یک جور بی قیدی یک جور حماقت یک جور غصه یک نوع نگاه نمیتونم بگم چی ولی نوشته هات خود زندگیند وتو توی چندتا جمله همه لطافت وسختی زندگی رو به رخ آدم میکشی
سلام هووم بازم یه چیزی نوشتی من همش باید بهش فکر کنم ولی فکر کنم منظورشو فهمیدم ولی مثل همیشه نمی تونم به زبون بیارم یعنی به زبون نمیاد .. گیس بافته .. جولان ..
بی وفا شدیا .. نمیای پیشم .. دلم تنگ شده حتی برای یه شاخه گلت
با چه حجمی زندگی کردم که جولان برات بازه ؟!
این جمله بی نظیره
و تو نا خواسته به روح من وسعت می دهی
فرانک رو می شه دید؟
موهایم رو می ریزم دورم شاید آشفتگی هام یادم بره
زلفت چو افشان میکنی ما را پریشان می کنی ......
زیبا بود ....کوتاه و با احساس...فریدونمشیری یه کتاب داره به نام لحظه ها و احساس کتاب بدی نیست؟دیدی؟
من هم از اون افرادی هستم که عکس رو بدون دست کاری دوس دارم و هدفم از عکاسی هم ثبت واقعیت و زیباییهاست ....ممنون از نظرت....رشته درسیتون چیه؟درس خوندین؟شما عکاسی کار نمی کنین؟
پستت جالب بود چون برداشتهای مختلفی ازش میشه داشت.مخصوصا از قسمت :
. با چه حجمی زندگی کردم که حالا جولان برات بازه
جالب بود.
با هر نامی که دوست داری عزیزم!
نوشته هات برام همیشه یک جوری
یک جور بی قیدی
یک جور حماقت
یک جور غصه
یک نوع نگاه
نمیتونم بگم چی ولی نوشته هات خود زندگیند وتو توی چندتا جمله همه لطافت وسختی زندگی رو به رخ آدم میکشی
کلاه از سر بر میدارم ... چشم میبندم، دست روی سینه ... با احترام، تعظیم میکنم به این نوشته ات !
نمی دونم نوشتی و اینقد سنگین از آب در اومد یا از همون اولش نیت داشتی سنگین بنویسیش .من با خط دوم درگیر شدم !و کلا نتونستم چیزی بگم
سلام
وب پر محتوایی دارید اگر قابل دونستی یک سری هم به ما بزنید
موفق وموید باشید
سلام با چند تا عکس جدید منتظرم ...
سلام
ممنونم از حضورتون و ممنونم از نظرتون خیلی
مطالب و نوشته هاتون در ظاهر اندک اما پر محتواست
موفق و شاد
سلام
هووم
بازم یه چیزی نوشتی من همش باید بهش فکر کنم
ولی فکر کنم منظورشو فهمیدم ولی مثل همیشه نمی تونم به زبون بیارم یعنی به زبون نمیاد .. گیس بافته .. جولان ..
بی وفا شدیا .. نمیای پیشم .. دلم تنگ شده حتی برای یه شاخه گلت
بوس بوس
دوگیس مثل آنشرلی یعنی ؟
دستهای تو را
خواب دیدم
دو کوله بار حسرت و تردید
دو سایبان، دو انتظار رسیدن
آنگاه
چشمهای تو را
خواب دیدم
دو سر سپردۀ بیباک
دو راهزن، دو ستاره
آنگاه
قلب تو را
خواب دیدم
آن بیکرانۀ عاشق
رها، دیوانه وار صمیمانه
آنگاه
تو را
خواب دیدم
یک راز، یک فصل
یک ترانۀ بی پایان
و بیدار شدم،
عاشق شده بودم.
سلام
(گل)
من همیشه قلبم را خواب می بینم
با نگاهی خیس
و در آغوش باران
بیدار می شوم
چشم هایم بارانی و
قلبم تپشی به رنگ باران پیدا کرده
..............
سلام
سلام فرانک
عیدت مبارک .. بوس بوس
امروز خدا نخواست دعا بخونم .. خیلی غمگینم .. یه سال منتظر این روز باشی بعد از دستت بره .. خیلی سنگینه برام
برام دعا کن
عزیز دلمی