توی اداره نشستم و منتظرم که ساعت کاری تموم شه برم .
زول می زنم به تابلوهای روبروم که از یک زاویه نشون می دن :
.
ARG-E-BAM
Before Earthquake
و
ARG-E-BAM
After Earthquake
.
به یاد چیزهایی که ساختم و خراب شد می افتم .
چشامو می بندم ، مثل راه رفتن روی لبه دیوار بلند و باریکی می مونه ، باید حواسم جمع باشه که پام نلغزه ، تا پرت نشم ، تا فرو نرم تو اندوه ..
..