به ناگهان می آید عشق را می گویم بسان بهمنی غلتان و صاعقه ای رخشان می آید با هزاران لهجه تا هم آواز قناری شود و در آینه ای به وسعت ملکوت سیمای ازلی خود را بنگرد
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان ژاک خود به زندان میرود موضوع زیبائی بود ممنون؛ سپاسگزار میشم که من رو در ابتدای راه از راهنمائیهای خود برخوردار سازید
عشق یعنی وجود بی انتهای حضرت حق پس عاشق آیینه از ذات لایزال اوست و هرگز گنهکار نیست... دل با غم صیقلی میشود تا عکس رخ یار را بهتر بنمایاند... درود بر عاشقان
سکوت شبانه
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 ساعت 05:17 ق.ظ
بی گناهی خود گناهیست در سرزمین عاشقی - عاشقی رسم چشیدن طمع بهترین گناه کردن های زندگیست خوبی دوست من؟
بیا، گناه ندارد به هم نگاه کنیم و تازه، داشته باشد، بیا گناه کنیم
نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی تمام آخرت خویش را تباه کنیم نگاه، نقطه آغاز عا شقیست، بیا که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم اگر بخاطر هم عاشقانه برخیزیم نمی رسیم به جایی که اشتباه کنیم برای شادی و سرخوشی لحظه هات هم که شده بیا، گناه ندارد به هم نگاه کنیم
نه... مگه می شه!!؟
مگر به شهر شما...قسم شما را به خدا...جنون عاشقی تماشا دارد؟ بسوزد آنکه هست و حاشا دارد...
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
من عاشق نشدم و کلی گناهکار!
در این رسوا زمان گناه چیست ؟ گناهکار کیست ؟ اندیشه ای دور میزند در مغزم
به جرم دوست داشتن گناهکار شدن را چه باید گفت ؟؟؟؟؟
دوست داشتن آیا گناه است ؟
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد!
قراردادی ذهنی است
به ناگهان می آید
عشق را می گویم
بسان بهمنی
غلتان
و صاعقه ای
رخشان
می آید
با هزاران لهجه
تا هم آواز قناری شود
و در آینه ای به وسعت ملکوت
سیمای ازلی خود را بنگرد
.
چشمت : مــس
قلـــبم : قـلـع
همــگانگیِ ما ، مفـرغ
.
.
دستـت : نـور
دستـم : کـور
برخیز و مسیحایم باش
.
.
«خـند»ت : تَش
دردم : خَـس
زه ، شـعله کشیدنها را
.
.
شـرقت : شور
غــربم : شعر
در خــطّ افـق رقصانیم
.
.
روحـت : یشم
جــانم : اشک
آمیـزهی مـا، سبـزینـه
.
.
تابَــت : کـم
کامــم : تـب
بر تاک تنـم تکیـه بزن
.
.
نقشـت : مـاه
جسـمم : آب
بیوزن و سبک ، در بَرَمی
.
.
«بـود»ت : مـی
«بـود»م : سـاز
شو تا ابدم مستی و نـاز
برگرفته از وبلاگ /limbosis.blogspot.com
حرفهای پر محتوا و عمیق و زیبائی که انسان رو به فکر وادار میکنه و به راحتی نمیشه ازش گذشت و به سادگی و سر سری پاسخی نوشت... برمیگردم
منم اعتراف میکنم که گناهکار میباشم
دنیا پهنه گذر است و آزمون و عشق پس اگر عاشق نباشم گناهکارم
من هم نیز گناهکارم اما دریغ از معنا و درک عشق.....
روزی که عاشق شوم دیگر گناهی نیست...
گناه چیزی نیست جز انچه ما از انجامش شرم داشته باشیم و عشق را شرم نشاید
هر که ترسد ز ملال
انده عشقش نه حلال :)
مثل یک حادثه بارانی
زیر پر چین خیال
رد اشک
جا مانده بود
مثل اشک مهتاب
که چکیده ست
به رویای حبابی
در آب………
مثل یک حس عجیب
مثل یک درد غریب
سایه ی آوار غم
در آیینه
جا مانده بود
وهم غمناک عبور از
یاد او
زخمه ی تار غرور
در نای او……….
.
.
سوگ تنهامانده ی
یک خاطره
مثل فر یادی شکسته
در گلو
غرق تکرار الفبا
در سکوت
جا مانده بود
فکر این
رویای تلخ
درشعور شعر او
جا مانده بود
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان ژاک خود به زندان میرود
موضوع زیبائی بود ممنون؛ سپاسگزار میشم که من رو در ابتدای راه از راهنمائیهای خود برخوردار سازید
ما هم که ادعا نکردیم، تازه بدتریم: بى عشق و گناهکار.
با سلام
اگر ولایتت درست باشد.همه چیز را خوب می فهمی و خوب میگذری.هم از عشق هم از گناه.برای عشق گناه میکنی گناه نمیکنی برای گناه از عشق................بماند
عشق یعنی وجود بی انتهای حضرت حق پس عاشق آیینه از ذات لایزال اوست و هرگز گنهکار نیست...
دل با غم صیقلی میشود تا عکس رخ یار را بهتر بنمایاند...
درود بر عاشقان
بی گناهی خود گناهیست در سرزمین عاشقی - عاشقی رسم چشیدن طمع بهترین گناه کردن های زندگیست
خوبی دوست من؟
اگر عشقت گناهست
ببین ... ببین غرق گناهم
جانم از غم تباه شد; ایواه
روزم از عشق شد سیاه - سیاه
سوختم ، سوختم ; دریغ ! دریغ
مگر ای شبح ! عشق بود گناه؟
بیا، گناه ندارد به هم نگاه کنیم
و تازه، داشته باشد، بیا گناه کنیم
نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد
بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم
بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی
تمام آخرت خویش را تباه کنیم
نگاه، نقطه آغاز عا شقیست، بیا
که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم
اگر بخاطر هم عاشقانه برخیزیم
نمی رسیم به جایی که اشتباه کنیم
برای شادی و سرخوشی لحظه هات هم که شده
بیا، گناه ندارد به هم نگاه کنیم
man az hame gonahkar taram!!