چهـــره ای دیـگـــر
در جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد ، همه مطمئن اند که دیوانه نیستند .چهـــره ای دیـگـــر
در جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد ، همه مطمئن اند که دیوانه نیستند .درباره من
روزانهها
همه- امام علی (ع) از پیشینیان خود پندگیرید پیش از آنکه آیندگان ازشما پندگیرنداین دنیای فاسدنکوهش شده رارهاکنید که مشتاقان شیفته تراز شمارارها کرد
- صادق هدایت "در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را در انزوا میخورد و میتراشد"
- حسین پناهی " یک نخ سیگار دارم و هزار معمای لاینحل ! "
- فریدون مشیری " شعرهایم را نوشتی ، دست خوش ، اشکهایم را کجا خواهی نوشت ؟ "
- عرفان نظر آهاری " خانه های تنگ و نقلی ، کوچه های مهربانی، پنجره سرشار از گل ، بوی خوب شمعدانی "
- احمد شاملو " همیشه همان شگرد ، همان... ، شب همان و ظلمت همان ، تا «چراغ » همچنان نماد امید بماند "
- قیصر امین پور " حرفهای ما هنوز ناتمام ، تا نگاه می کنی وقت رفتن است ، آّه ای دریغ و درد ، ناگهان چقدر زود دیر می شود "
- مصطفی مستور " به ارتفاع ابدیت دوستت دارم ، حتی اگر به رسم پرهیزگاری های صوفیانه از لذت گفتنش امتناع کنم "
- سهراب سپهری " بگذاریم که احساس هوایی بخورد .. "
پیوندها
- حرفهای من با خودم
- چـشـم بـسـتـه
- یادداشتهای بعضی ها
- تیستو سبز انگشتی
- زیستن در دامنه کوه آتشفشان
- گاهی مرا به نام کوچکم بخوان !
- AORT .. علی صالحی بافقی
- سکوت شبانه .. هیوا ایرانی
- غیر ممکن است ! .. عباس حسین نژاد
- کابوک .. عاطفه انوار فرد
- می خوام خودم باشم .. سیما حجازی
- چشمان کاملا بسته
- اینجا فقط با دل وارد شوید .. علی هاشمی
- ماهی زلال پرست
- اگر شبی از شبهای زمستان مسافری ... سمیه گروسی نژاد
- جای خالی داشتن
- فــرازمنــد
- ترنجستان
- گلهای کاغذی
- یکی مثل تو
- a-m-e-l-i-e
- بـانـوی تـو
- افاضات شیخ
- شاید مشقی
- نفس عمیق
- من و تو
- قلم های کاغذی
- پرستویی در باد ...
- احمقانه
- مصلوب
- نیمه خالی لیوان
- پاگرد
- دکتر کوچولو
- از گور برگشته
دستهها
بایگانی
- اردیبهشت 1393 2
- فروردین 1393 1
- بهمن 1392 1
- دی 1392 1
- آذر 1392 1
- آبان 1392 1
- شهریور 1392 1
- تیر 1392 1
- اردیبهشت 1392 1
- اسفند 1391 1
- دی 1391 1
- خرداد 1391 1
- فروردین 1391 1
- بهمن 1390 1
- دی 1390 3
- آذر 1390 1
- آبان 1390 3
- شهریور 1390 2
- تیر 1390 1
- خرداد 1390 2
- اردیبهشت 1390 3
- اسفند 1389 2
- بهمن 1389 1
- آذر 1389 1
- آبان 1389 1
- مهر 1389 1
- شهریور 1389 2
- مرداد 1389 1
- تیر 1389 2
- خرداد 1389 1
- اردیبهشت 1389 2
- فروردین 1389 3
- اسفند 1388 2
- بهمن 1388 3
- دی 1388 2
- آذر 1388 1
- آبان 1388 1
- مهر 1388 1
- شهریور 1388 1
- مرداد 1388 1
- خرداد 1388 1
- اردیبهشت 1388 2
- فروردین 1388 1
- اسفند 1387 3
- بهمن 1387 1
- دی 1387 3
- آذر 1387 2
- آبان 1387 1
- مهر 1387 2
- شهریور 1387 3
- مرداد 1387 5
- تیر 1387 3
- خرداد 1387 3
آمار : 49979 بازدید
Powered by Blogsky
فرانک کمندلو
چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ب.ظ
داروی ظهور برای عکسهامان ...
من که دیگه از خیر تفسیر کردنش گذشتم فرانک جان:)
تفسیر زیاده اما فهم زندگی مشکله چون باید مبتلا بشی تا بفهمی اما...
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در پناه حضرت حق
شاید زندگی تفسیرش خودت باشی
بس که ما آدم ها پر از رمز و رازیم
اگه خودمونو بتونیم بشناسیم شاید به تفسیر زندگی هم برسیم.
شاید
درست است برای شما آن مطالب را گفتم
چون همه ما از یک روحیم
پس من و تو و ما و شما ندارد
زندگی را فقط می تونی با تپش های قلبت تفسیر کنی و بس
زندگی را می توان در غنچه ها تفسیر کرد
با نگاه سبز باران عشق را تعبیر کرد
زندگی را پر زاحساس کبوتر ها نمود
کینه ها را با نگاه ساده ای زنجیر کرد
همچو شبنم چشم را در چشم شقایق ها گشود
طرح یک لبخند را بر برگ گل تصویر کرد
زندگی را می توان در خلوت هر صبحدم
با وضویی با دعایی با خدا تقدیر کرد
کاش می شد لحظه ها را قاب کرد
روز های تیره را خواب کرد
سلام
ممنون از نظرتون
جواب رو تو ذلاگم بخونین
سلام
ممنون از حضور همیشه ات
در تاریکخانه واقعیت لحظه ها ظاهر می شود ولی این تمام واقعیت نیست
فرانک بنویس خوب نوشتن تنها ملاک نیست همیشه باید بودُ نوشتُ نوشت
میدانی که نیست
نیست
نیست ...
منم نمیدانم....
من هم نمی دانم واقعن نمی دانم !
شب را دوست دارم! چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی مرا ببیند . چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان بی فروغم نمی بیند شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم از شب می ترسم : تو را در شب از دست دادم. از شب متنفرم ، به اندازه ی تمام عشق های دروغین با آفتاب قهرم چرا شبها به دیدارم نمی آید؟
باز دوباره
تنهایی و شب وسکوتت
باز دوباره
یاد تو وغم نبودت
باز دوباره بهت میگم
تنهام گذاشتی
رفتی و این بغض و
تو صدام گذاشتی
میخوام بهت بگم....
تاریکی و دیگر هیج
تاریکی اصیل تر از آن است که نیاز به تفسیر داشته باشد
سلام خانومی
وبت خیلی سرحال گفتم اگه می شه منو لینک کن خبرشو بده تا تو رو لینک کنم
منو با اسم هکر کلاه سفید لینک کن
خوب می نویسی
مثل همیشه
تفسیر نمی شود