چهـــره ای دیـگـــر

در جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد ، همه مطمئن اند که دیوانه نیستند .

چهـــره ای دیـگـــر

در جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد ، همه مطمئن اند که دیوانه نیستند .

به چه سادگی ؟؟‌

طی دیروز تا امروز همه خاطراتی که به نحوی در آن حضور داشت از جلوی چشمم گذشت. از بار اولی که سین فامیلشو صاد نوشتم تا همین دو سه روز پیش توی راه پله ها که برگشت و خداحافظی کرد .
و رفت ،‌ به همین سادگی . 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
آرش سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ق.ظ http://arashjavadi.blogsky.com

خیلی خوب می فهمم چی میگی چون تجربه شو داشتم...

فرازمند چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ق.ظ http://mohamadrezabahmani.blogfa.com

سلام....

و برای شما این یعنی رهایی......مطمئنم...

سمیه سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:54 ب.ظ http://17daghighe.blogfa.com/

این نیز بگذرد ، گذر زمان همه چی رو حل می کنه !!!
شایدم کرده ؟؟

مریم دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ http://mbs-say.blofa.com

نمی دانم چرا وقتی می گوئیم خاطره یک حس مرده در ذهن پیش می آید درصورتیکه خاطره می تواند زنده باشد و نیز زنده هم هست با تکرار آن خاطره‌های آن شخص یا آن شی در عالم ذهن می توان با هم زندگی کرد و نفس کشید پس بدون هیچ دلواپسی و دلتنگی به همین سادگی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد